بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و العاقبة لأهل التقوی و الیقین و الصلواة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أباالقاسم محمد.
در مورد علم روایت جالبی است، ثمره علم چیست، آدم ده سال، پانزده سال، بیست سال درس میخواند ثمره این درس خواندن چیست؟ روایت این بود که یکی از شاگردان امام صادق آمد خدمت امام و امام به او فرمود که این مدتی که آمدی اینجا درس خواندی و رفت و آمد داشتی و از اصحاب بودی چه چیزی از من یادگرفتی، گفت هشت مسأله یادگرفتم، هشت مسأله را بیان کرد که در دو شب آن را بیان کردم، بعد امام فرمود و قسم خورد که تمام کتب الهی همه در همین موارد است، یعنی اگر کسی به اینها عمل کند به کتب آسمانی عمل کرده، حالا اینجا ثمره علم چیست؟ ثمرة العلم اربعة احدها ما بینه و بین الله و هو الخشیه، یکی از این آثار ارتباط با خدا است، همان محبت و عشق و معرفت به حق، مقدمه آن علم است، هر کسی علم دارد معرفت دارد، لذا فرمود که خشیت فقط برای علما است، چرا؟ چون کسی که عالم نباشد نه خود را شناخته و نه خدا را شناخته، آن طوری که باید خضوع و خشوع و عشق و محبت به خدا داشته باشد ندارد، پس یکی احدها ما بینه و بین الله و هو الخشیه آن خشیت است، إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء،[1] کلمه حصر هم آورده إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ به مقدار علم انسان خشیت دارد، خشیت ارتباط بین خدا و بنده عالم است، و این از ثمرات علم عالم است، که هر مقداری علم انسان به خدا و نفس بیشتر شد، معرفت فرد به خود و خدا بیشتر شد آن حالت خشوع و خضوع و بندگی، ارتباط و عشق و محبت به خدا بیشتر خواهد شد، إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء، البته عالم که میگوید عالم به نفس و عالم به خود، خود را بشناسد خدا را هم بشناسد، اگر این معرفت باشد خشیت میآید، این ثمره علم است، دوم ما بینه و بین الخلق یک ارتباطی است بین فرد خلق، الشفق، مهربانی به خلق است، برای اینکه خلق مصنوع و محبوب عالم است، انسانی که محب به خالق است، خدا محبوب عالم است، مصنوع او و مخلوق او را هم دوست دارد، که گفتم از جهت اینکه این مخلوق است باید همه خلق را دوست داشته باشد، من باب این مطلب، چون همه اینها مظهر آئینه الهی هستند، اعمال بد است، قلب ناپاک است، اما خود این خلقت کشف از عظمت الهی، حکمت الهی و امثال ذلک میکند، پس الشفق، سوم ما بینه و بین النفس، اثر علم بین خود فرد و نفس فرد، چیست؟ الصبر، انسان عالم میداند که این عالم فانی است، عالم دیگری عالم بقا و عالم زندگی عالم دیگری است، اینجا عالم زندگی نیست، اینجا مثل آن روزی است که آمدیم در بین آن خاکها نشستیم و آش خوردیم، همین، بیش از این نیست، آدم بین خود و نفس بداند که مسافر است، لحظه به لحظه دارد روبه آخرت میرود، از اولی که در این دنیا پا گذاشت روبه آخرت پیش میرود، لذا همه مشکلات را نعمت میداند، رحمت میداند، امتحان میداند، پس باید صابر باشد، چهارم که خیلی مهم است، ما بینه و بین الدنیا، بین او و دنیا، الزهادة، زهد است، بیرغبتی به دنیا، انسان عالم میداند که این دنیا دنیایی که به آن دل ببندد نیست، به هیچ چیز این دنیا نمیشود دل بست، هر چیزی را انسان به آن دل ببندد بالاخره از دست او مفارغت خواهد کرد، آن چیزی که مفارغت نمیکند و همیشه با انسان هست خدا است، اینها اثر علم است، لذا انسان هرچه بتوانند کوشش در علم کند جا دارد، و هر چه هم نکند خسارت است.
اما خسارت آن زیاد است، اگر انسان
بتواند تحصیل علم کند و نکند از کسانی است که قیامت حسرت او از همه بیشتر است،
پیامبراکرم فرمود أشدّ النّاس
حسرة يوم القيامة رجل أمكنه طلب العلم في الدّنيا فلم يطلبه و رجل علّم علما
فانتفع به من سمعه منه دونه.[2]
کفار هم حسرت میخورند اما اینجا دارد أمكنه طلب العلم في الدّنيا فلم يطلبه امکان دارد، در رحمت باز شد،
امکان علم بود طلب نکرد، کافر هم همین طور است، کافر هم میتوانست برود علم یادبگیرد،
تمام کفار میتوانستند بروند عالم شوند، اما نرفتند، آنجا میگویند وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ
ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير.[3]
اگر گوش میدادیم حرف بزرگترها و علما را یا تعقل میکردیم ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير، حسرت میخورند، در
اینجا هم پیامبراکرم فرمود أشدّ
النّاس حسرة يوم القيامة رجل انسانی که أمكنه طلب العلم في الدّنيا امکانات بود، استاد بود، استعداد و توان داشت، همه
چیز بود ولی فلم يطلبه، این یک مورد که حسرت
زیاد است، و رجل علّم علما یک وقت شخصی است که خود
علم یادگرفته فانتفع به من سمعه
منه دونه
علم را به کس دیگری داده، شاگردان او رشد کردند، عمل کردند اما خود این فرد عمل
نکرد، خود او اهل عمل نبود، یا آنها علم را گرفتند و برای خدا به کار گرفتند این
علم را گرفت برای دنیا به کار برد، که دیشب بود که روایت جالبی بود گفتیم انسانی
که نیت او این بود که علم را برای دنیا بیاموزد، حالا دنیا چیست؟ اینکه زندگی مادی
او تامین باشد، منبر برود، مردم دور او را بگیرند، به او احترام بگذارند، اینها
همه دنیا میشود، مدرک بگیرد، افتخار کند، کسی که علم را برای دنیا بخواهد حظ و
بهره او همان مایأکله است، عبارت را من یادم نیست، کسی که دین او برای دنیا باشد
بهره او از دین به همان دنیا است، ببینید دین آثار و برکات دارد، آدم دیندار از
دین بهره میبرد، دنیا و آخرت او در پرتو دین است، دیندار، دنیا و آخرت او در پرتو
دین است، حالا اگر دین را برای دنیا قرار داد، از مسیر دین میخواهد دنیا را بدست
بیاورد، اینجا فقط دین او ما یأکله است، بهره معنوی و اخروی و دائمی از دین نمیبرد،
دیندار بوده اما چون نظر او در دین دنیا بوده این نتیجهای برای او ندارد، روایت
این است، قال علی(علیه السلام) الْمُسْتَأْكِلُ
بِدِينِهِ حَظُّهُ مِنْ دِينِهِ مَا يَأْكُلُهُ.[4] یعنی اکل را
در مسیر دین صرف میکند، دین را برای اکل میخواهد، دین را برای این میخواهد که
زندگی را با آن تامین کند، الْمُسْتَأْكِلُ
بِدِينِهِ الآن همه همین هستند،
مقابل آن کم است، این را طلبهها باید بدانند الْمُسْتَأْكِلُ بِدِينِهِ حَظُّهُ مِنْ دِينِهِ مَا
يَأْكُلُهُ این را بنویسید شعار
طبهها شود، که خدا را بگیرد، اگر من مدرک بگیرم برای احترام، برای حقوق، مدرک
بگیرم برای فلان میشود دنیا، چون بیشتر طلبهها در امر دین کار میکنند اینها
بیشتر باید حواس خود را جمع کنند، مثلاً فرض کنید کسی کار میکند برای ریاست و
تجارت، نظر او این است که دنیا تامین شود، اما ریش میگذارد، تسبیح دست میگیرد که
با دین اینها را بدست بیاورد، مشتری او زیاد شود، این میشود کسی که امر دین را
سبب اکل خود قرارداده، طلبههای قدیم بیشتر نیاز داشتند و اینقدر روحانی بودند
رونق نداشت، میدانست که آیت الله هم که بشود میدانست چهار تا مسجد او را میبرند
و چها نفر پیرزن برای منبر او را میخواهند، غیر از این بودً خریدار نداشت، چون
خریدار نداشت کسی که دنیا میخواست نمیآمد طلبه شود، لذا آنهایی که استعداد
داشتند و ثروتمند بودند طلبه نمیشدند، شمران چند هزار جمعیت داشت، چرا باید سه تا
طلبه داشت، کسی طلبه نمیشد، الآن خوب است، خیلی درس میخوانند که قاضی شوند، کار
پیدا کنند، اگر این امور بیاید در وادی دینداری انسان حظ همان است، ما یأکله است،
لذا باید برای کارها قصد خدا کرد، مثلاً فرض کنید مدرسه بزنیم، خیریه درست کنیم
برای اینکه آبرویی پیدا کنیم، عزت پیدا کنیم، مردم تعریف کنند، تشویق کنند، اعلام
کنند، همه میشود دنیا، اگر برای این باشد، لعل برای خدا بود حالا اینها شد شد،
نشد هم نشد، همه انبیاء که کار میکردند چه بود؟ همه اعلام کردند ما از شما اجری
نمیخواهیم، الآن طلبه به او پول ندهند میرود؟ کم بدهند میرود؟ نه. الْمُسْتَأْكِلُ بِدِينِهِ حَظُّهُ مِنْ
دِينِهِ مَا يَأْكُلُهُ.
[1]. سوره فاطر، آیه 28
[2]. نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص213، نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول اكرم«ص» با ترجمه فارسى
[3]. سوره ملک، آیه 10
[4]. تحف العقول، النص، ص223، و روي عنه ع في قصار هذه المعاني
جهت مشاهده کلیپ این بحث به لینک زیر مراجعه نمایید
https://www.instagram.com/tv/CHkr5c9H-e8/?igshid=1juooj3jagx61