بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و العاقبة لأهل التقوی و الیقین و الصلواة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أباالقاسم محمد.
معرفت امام(علیه السلام) بالنورانیة، روایتی است که نقل شده مرحوم مجلسی این روایت را از پدرش نقل میکند که پدرم در کتب قدیمی دیده، من خودم هم دیدم، روایتی است که نقل شده سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ يَا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ فَأَتَيْنَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا جَاءَ بِكُمَا قَالا جِئْنَاكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَسْأَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَرْحَباً بِكُمَا مِنْ وَلِيَّيْنِ مُتَعَاهِدَيْنِ لِدِينِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَيْنِ لَعَمْرِي إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ] عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ع إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ فَهُوَ شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ع مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِص الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَة.[1]
مضمون روایت این بود که ابوذر یک
روزی از سلمان فارسی سؤال کرد که یا اباعبدالله معرفت امیرالمومنین بالنورانیة
چیست؟ چون روایت را شنیده بودند میخواست بداند بالنورانیة یعنی چه؟ معرفت امام که
معلوم است، شناخت امام، مثل مردم عوام که میشناسند، اما بالنورانیة به خصوص چیست؟
اسم ابوذر جندب بود، سلمان به ابوذر گفت، جندب بیا باهم برویم نزد امیرالمومنین،
میگوید هر دو آمدیم اما حضرت نبود صبر کردیم تا تشریف آوردند بعد که آمدند حضرت
فرمود که چه شد اینجا آمدید؟ گفتند که يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَسْأَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ
بِالنُّورَانِيَّةِ ما آمدیم از
شما سؤال کنیم شناخت شما به نورانیت یعنی چه؟ حضرت در ابتدا فرمود مَرْحَباً بِكُمَا مِنْ وَلِيَّيْنِ
مُتَعَاهِدَيْنِ لِدِينِهِ
حضرت به آنها مرحبا گفت و فرمود مرحبا به شما از دو ولی و دوستی که در امر دین
خود تعهد دارید، مومن باید نسبت به امر دین خود تعهد داشته باشد به امور دینی،
یعنی پایبند به دین باشد، دین شناس باشد، لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَيْنِ شما مقصر نیستید، یعنی اگر کسی معرفت امام را
بالنورانیة نداشته باشد در واقع مقصر است، چرا؟ برای اینکه معرفت امام شرط ایمان
کامل انسان است، و اگر این معرفت در انسان نباشد ایمان انسان در معرض خطر است و آن
ایمان کامل نخواهد بود، آن مومن واقعی کامل نخواهد بود، بعد حضرت این طور فرمود لَعَمْرِي إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ] عَلَى
كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ
به جان خودم قسم این معرفت النورانیة واجب است بر هر مومن و مومنه، این امر واجب
است که مردم امام را بالنورانیة بشناسند، امام(علیه السلام) اسم هر دو را برد و آنها
گفتند لبیک یا امیرالمومنین إِنَّهُ
لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ هیچ کس ایمان خود را کامل نمیکند حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي
بِالنُّورَانِيَّةِ تا به معرفت
من به کنه معرفت برسد نه به ظاهر معرفت، به واقعیت معرفت و شناخت واقعی برسد، كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا
عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ
اگر مومنی این معرفت را به من داشته باشد فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ این مومنی است که خدا قلب او را امتحان به
ایمان کرده، یعنی مومن واقعی است، وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ شرح صدر برای اسلام دارد، یعنی انسانی که این معرفت
را نداشته باشد شرح صدر واقعی را ندارد، این معرفت است که برای انسان شرح صدر میآورد،
وَ صَارَ عَارِفاً
مُسْتَبْصِراً این معرفت است که انسان
را عارف و مستبصر میکند، الآن میگوید عرفان، دنبال جادو و سحر و ذکر و اینها
رفتند، اینها را میگویند عرفان، در حالیکه عرفان معرفت امام است، در حقیقت معرفت
امام بالنورانیة عرفان است، و مستبصر شدن بینا شدن این است، و الا انسان بینا
نیست، مثل اهل سنت که الآن مستبصر نیستند، شیعهای هم که این معرفت را نداشته باشد
مستبصر نیست، مومن است اما کامل نیست، استبصار ندارد، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ هر کس کوتاهی کند در معرفت نورانیت امام فَهُوَ شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ این شاک است، یعنی اگر از او بپرسید معرفت امام
نمیفهمد، میگوید از اول به ما گفتند 12 امام داریم و اسامی آنها را هم میدانیم،
این معرفت امام نیست، این فَهُوَ
شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ شاک و مرتاب
یکی است، يَا سَلْمَانُ وَ يَا
جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ع مَعْرِفَتِي
بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل یعنی اگر کسی به امام معرفت داشته باشد یعنی معرفت
او به خدا هم کامل است، معرفت به امام بالنورانیة در واقع معرفت الله است، چون
امام مظهر اسماء الهی است، امام شناس واقعی خدا شناس واقعی است در سطح فکری یک
مومن واقعی، وَ مَعْرِفَةُ
اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة معرفت خدا هم معرفت بالنورانیة است، یعنی اگر کسی
خدا را کامل بشناسد به مقداری که باید بشناسد در سطح یک انسان مومن کامل آن مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة است، وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِص این دین خالصی است که خدا فرمود وَ ما أُمِرُوا بندگان من امر نشدند إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الا به اینکه عبادت کنند، آن هم عبادت مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ دین خالص را داشته باشند و بعد يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ اقامه نماز کنند زکات بدهند وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَة دین پایدار که اگر کوه بلرزد او نمیلرزد، اگر
همه انسانها کافر شوند او کافر نمیشود، اگر هزارها شیطان انسی و جنی او را احاطه
کنند او استقامت میکند، کالجبل الراسخ است، آن انسانی است که چنین معرفتی را
داشته باشد، و الا اگر چنین معرفتی نباشد در معرض خطر است، میبینید که مردم هر
روز متزلزل میشوند هر روزی که آب و نان کم شود، این معرفت معرفت بالنورانیة نیست،
معرفت الهی نیست و لذا دین کامل وَ
ما أُمِرُوا امر نشدند إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ دین را برای خدا خالص کنند حُنَفاءَ حنفاء یعنی از باطل رو به حق بیاورند، در صراط
مستقیم باشند، افراط و تفریط نداشته باشند، دین واقعی الهی دینی است که پایدار است
و همه انبیاء پای این دین هستند، یعنی یک دین بیییشتر نداریم و آن دین حنیف است که
نه افراط دارد نه تفریط، وَ
يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ دو چیز است، یکی اقامه صلاة و دادن زکاة، چرا هر دو
را ذکر کرده؟ در سوره بقره هم هست برای اینکه مومن واقعی باید دو ارتباط داشته باشد، یک
ارتباط با خدا و یک ارتباط با خلق خدا، مصداق اتم ارتباط با خدا نماز است، مصداق
اتم ارتباط با خلق زکات است، زکات همه چیز را شامل میشود، خمس، صدقات و همه، این
ارتباط با خدا و خلق برنامه دین قیم و دین پایدار است.
[1]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج26، ص1، باب 14 نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانية و فيه ذكر جمل من فضائلهم ع