مراسم افتتاحیه پايه هاي اول تا چهارم حوزه علميه حضرت قائم (عجل)- سال تحصيلي ١٤٠١-١٤٠٠
با بيانات و ارشادات حضرت آيت الله هاشمي عليا (حفظه الله)

ایشان در ابتدای کلام خود عید غدیر و حضور طلاب در مدرسه را تبریک گفتتد و در ادامه فرمودند :
یک مقداری باید توجه داد عزیزان را اول ارتباط با خدا، اگر ارتباط انسان با خدا درست شد، اصلاح شد، بقیه ارتباطات را خدا جور میکند، امور را اصلاح میکند، ارتباط با خدا این است که انسان اول به وظائف دینی و شرعی خود برسد، مقید باشد به عبادات، عبادات را درست به وقت و با شرایط انجام دهد، کسالت در امر عبادی نداشته باشد، با نشاط باشد، حتی المقدور سحر بیدار شود از سحر استفاده کند، با دعا و مناجات و تضرع جلب توجه حق را بکند تا خدا عنایات به او داشته باشد و بتواند با عنایات الهی بهرههای کافی را ببرد.
ایشان در مراسم افتتاحیه مدرسه فرمودند:
در این زمینه من دو سه روایت را خدمت عزیزان عرض کنم، امام امیرالمومنین علی(علیه السلام) به امام مجتبی فرزند گرامی خود وصیت نموده وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى كَهْفٍ حَرِيزٍ وَ مَانِعٍ عَزِيزٍ وَ أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ.[1]
امیرالمومنین به فرزند گرامی خود امام مجتبی فرمود وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ پناه ببر، تکیهگاه و توجه و امید تو به حق باشد، نفس را ببر بسوی خدا، در تمام امور نفس را ببر بسوی خدا، مادی و معنوی، دنیویی و اخروی، فردی و اجتماعی، هرچه که هست، در همه امور اعتماد و توجه تو به اله باشد، او اله ما است، او خالق ما است، او رب ما است، او عنایت الهی و ربوبی و خلقی به ما دارد، خیلی مهم است، پدر و مادر یک قطرهای در مقابل دریای بیانتهای الهی هم نیستند، آدم در همه گرفتاریها به چه کسی پناه میبرد؟ به پدر و مادر، از همه محرمتر و نزدیکتر پدر و مادر هستند، اما عنایت پدر و مادر کجا و عنایت خدا کجا، وَ أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ اگر بخواهیم در همین جمله صحبت کنیم کافی است، ما فقط ترجمه میکنیم، پس انسان باید پناه به خدا ببرد، از خدا مدد بخواهد، زندگیها، درس خواندنها، تجارت کردن، این دنیا دار غم و رنج و گرفتاری است، خیال نکنید اینجا درس بخوانیم سخت است، آنجا درس بخوانیم آسان است، همه جا سخت است، در بازار بروید این کار را بکنید کسب است، این کار را هم بکنید کسب است، دنیا دار مشقت است، يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه.[2] یعنی ما با شمقت داریم سیر الی الله میکنیم، دنیا دار مشقت است، چه خوب است که این مشقت الهی باشد، پس بنابراین عادت بد فرزندم نفس خود را به اینکه در کارهای سخت و دشوار و رنج آور صابر باشد، اگر انسان صبر نداشته باشد سختیها او را اذیت میکند، اگر انسان طالب راحتی باشد، که البته گیر نمیآید، مگر اینکه عمر را هدر بدهد، رها کند سعادت خود را، حیوان صفت زندگی کند، انسان صفت زندگی کردن و انسان بودن، انسان باید در تمام مشکلات صابر باشد، فرمود عادت بده نفس را به صبر نمودن در سختیها، این همه علماء الهی و ربانی که ما در این سیر دوران گذشته داشتیم و بحمدلله داریم، و این خدمات شایان آنها در پرتو اعتماد و اتکاء آنها به خدا و صبر در همه مشکلات بوده.

حضرت آیت الله هاشمی علیا(حفظه الله) در مراسم افتتاحیه مدرسه بیان کردند که:
اگر بخواهید اینجا درس بخوانید و سختی درس و منزل نرفتن و سختیهای حوزه و درس و بحث و اینها را تحمل نکنید از همین اول وضع خود را روشن کنید، دنبال کار دیگری بروید، اما مطمئن باشید که راحتی گیرتان نمیآید، آنهایی که دست برداشتند، بدتر شدند، چون عمر من اینجا گذشته، طلبههایی که چند سال درس خواندن و رها کردند خیر ندیدند، اگر خیری هست اینجا است، اگر میخواهید سر سفره امام زمان بنشینید تا آخر عهد کنید که خدا میخواهم سر این سفره باشم، میخواهم سر این سفره جان بدهم، تا آخر مرگ در این سفره باشم، آن وقت ببینید شما را کمک میکنند یا نه، اما اگر رها کنید، و تکیهگاه شما خدا نباشد، امام زمان نباشد، در مشقتها صابر نباشید بجایی نمیرسید.
مطلب دیگر أَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ سؤالها و دعاهایی که میکنید خالص باشد، نیت شما خالص باشد، چرا؟ فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَ الْحِرْمَانَ برای اینکه عطا کردن و محروم کردن به دست خدا است، هرچه بخواهید در خانه خدا است، اگر در خانه خدا و امام زمان نرفتید چیزی گیر شما نمیآید و دنیا به همان مقدرات الهی که تعیین شده، چند سال زنده باشید و بخورید و بخوابید، تمام، چیزی بدست نمیآورید، چون بعضی میگویند که برای چه درس بخوانیم، عاقبت چه میشود؟ شما که میگویید عاقبت چه میشود بروید دنبال کار دیگر، ببینید عاقبت چه میشود! ما درس میخوانیم که اول آدم و انسان شویم، عبد صالح الهی شویم، بعد بندگان الهی را به حق دعوت کنیم، ما برای دنیا نیامدهایم، خدا مقدرات را دارد، در بعضی کلمات معصومین دارد که آن مقدرات را خدا کرد برای اینکه ما به عبادت برسیم، خدا تعهد دارد، عهد دارد که رزق را به همه بندگان برساند، برای اینکه آنها به عبادت برسند، دنبال رزق و روزی ندود، الا آن مقداری که خدا مقدر کرده که اگر کار او طلبگی نیست برود دنبال آن کار تا خدا از وسائل برای او فراهم کند، شما فعالیت بکنید وسائل دست خدا است، مشتری را خدا میفرستد، اعطا و منع دست خدا است، خیلی انسانها هستند که تلاش کردند ثروت پیدا کنند اما نشد، مگر از خیانت و جنایت و دزدی که آن هم بدبختی است، پس اعطا و حرمان دست خدا است، از خدا بخواهید، خدا شما را محروم نکند از دنیا و آخرت، از لذات دنیا و آخرت، از سعادت دنیا و آخرت محروم نکند، خدا هم راه قرار داده، این کلام امیرالمومنین.

ایشان در ادامه در ادامه مراسم افتتاحیه با اشاره به مناجات راجین فرمودند:
امام سجاد فرمود يَا مَنْ إِذَا سَأَلَهُ عَبْدٌ أَعْطَاهُ، وَ إِذَا أَمَّلَ مَا عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُنَاهُ، وَ إِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ قَرَّبَهُ وَ أَدْنَاهُ، وَ إِذَا جَاهَرَهُ بِالْعِصْيَانِ سَتَرَ عَلَى ذَنْبِهِ وَ غَطَّاهُ، وَ إِذَا تَوَكَّلَ عَلَيْهِ أَحْسَبَهُ وَ كَفَاهُ .[3]
در مناجات امیدواران امام سجاد فرمود يَا مَنْ إِذَا سَأَلَهُ عَبْدٌ أَعْطَاهُ ای خدایی که اگر عبدی، بندهای از تو سؤال کرد، سؤال او را عطا میکنی، یعنی اگر من عبد شدم، سؤال بندگی کردم از خدا، خالصانه بود، سؤال باید خالصانه باشد، سؤال خالصانه از خدا کردم اعطاه، وعده الهی است، ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم.[4] تو من را بخوان، تو بسوی من بیا تا من را ببینی، يَا مَنْ إِذَا سَأَلَهُ عَبْدٌ أَعْطَاهُ اینجا ندارد کدام عبد، همه عبد حق هستند، هر کس با خدا ارتباط بیشتری داشته باشد و خالصتر باشد، قرب او بیشتر است، به رنگ، نصب، مال و ثروت و مقام نیست، عبد بودن است، مقام عبودیت چه کسی بیشتر است، توجه به خدا بیشتر دارد، وَ إِذَا أَمَّلَ مَا عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُنَاهُ اگر یک کسی امید به خدا داشته باشد در همه کارها توکل به خدا دارد، مَا عِنْدَهُ است، همه چیز عنده است دیگر، دنیا و آخرت، اعطا و حرمان دست خدا است دیگر، اگر از او هرچه بخواهد و امید داشته باشد امام فرمود بَلَّغَهُ مُنَاهُ خدا او را به امید و آرزویی که دارد میرساند، اگر همین الآن قصد کردید که خدایا من یک روحانی الهی مفید برای اسلام و سربازی امام زمان باشم، اگر نیت شما خالص بود و پای این نیت ایستادید، استقامت کردید، بَلَّغَهُ مُنَاهُ دست شما را در دست حضرت میگذارد، مطمئن باشید.
وَ إِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ قَرَّبَهُ وَ أَدْنَاهُ ای خدایی که اگر یک بندهای اقبال به تو پیدا کرد و یک قدم بسوی تو آمد قَرَّبَهُ وَ أَدْنَاهُ او را به خود جذب میکنی، یعنی بنده یک قدم بسوی خدا بردارد خدا بسوی انسان میآید، مثل یک آهنربایی که هرچه به آن نزدیک بشوید بیشتر شما را جذب میکند، خدا انسان را جذب میکند، وَ إِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ قَرَّبَهُ وَ أَدْنَاهُ مقرب الهی میشود، خدا او را مقرب خود میکند، دست او را میگیرد و به مقام قرب میرساند.
وَ إِذَا جَاهَرَهُ بِالْعِصْيَانِ سَتَرَ عَلَى ذَنْبِهِ وَ غَطَّاهُ اما اگر انسان تجاهر به عصیان کند و مخالفت کند، خدا اینقدر لطف و عنایت به بنده دارد که در معصیت هم جَاهَرَهُ بِالْعِصْيَانِ سَتَرَ عَلَى ذَنْبِهِ وَ غَطَّاهُ گناه او را میپوشاند و آبروی او را نمیریزد.
جمله آخر ، وَ إِذَا تَوَكَّلَ عَلَيْهِ أَحْسَبَهُ وَ كَفَاهُ وقتی توکل بنده به خدا بود، خدا او را کفایت میکند، وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه.[5] خدا کافی است، خیلی انسانها هستند، پدر و مادر، رفیق خوب، ثروت ندارند، مرحوم آقای طباطبائی کسی را نداشت، اما خدا را داشت، و امثال ایشان بزرگان هستند، لازم نیست که پدر و مادر باشند که به انسان کمک کنند، لزومی ندارد، خدا همه چیز را میداند، دست خود او است، إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون.[6] اگر خدا شما را یاری کند برای شما کافی است.

مطلبی را عرض کنم، یکی از علمای
زنجان نقل میکرد، گفت که من تازه رفته بودم قم درس طلبگی بخوانم، خدا رحمت کند
حضرت آیت الله حجت را، که مدرسه ایشان الآن هست، یک جلسهای بود که آقا نشسته
بودند، من یک نامهای نوشتم که بدم دست آقا به من کمک کند، در نامه نوشتم که من
آمدم قم درس طلبگی بخوانم، در اینجا کسی را ندارم و به امید شما آمدم، گفت نامه را
در جمعیت دادم خدمت آقا، آقا نامه را باز کرد و خواند و قلم را برداشت و یک چیزی
نوشت، صدا زد که بیا اینجا، بلند شدم رفتم خدمت ایشان نامه را گرفتم، نامه را که
باز کردم نوشته بودند که برو و توبه کن، گفت من نفهمیدم معنای برو و توبه کن چیست،
بعد نامه خود را نگاه کردم، دیدم من در آن نامه نوشته بودم که من به امید شما آمده
بودم، آقا فرمود برو و توبه کن، اگر به امید غیر خدا آمدید بروید توبه کنید، اگر
به امید خدا آمدید باید صابر و شاکر باشید، که خدا شما را انتخاب کرد که در مکتب
امام صادق و امام زمان عمر خود را بگذرانید، عهد کنید با خدا و امام زمان که در
این مکتب ثابت قدم باشید و خدمت کنید، خدمت کردن به این است که به عبادات به وقت
برسید، به درس و بحث دقیق برسید، با دو سلاح علم و عمل دنیا و آخرت خود را
سعادتمند کنید.
[1]. تحف العقول، النص، ص69، كتابه إلى ابنه الحسن ع
[2]. سوره انشقاق، آیه 6
[3]. زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 408، الرابعة: مناجاة الراجين
[4]. سوره غافر، آیه 60
[5]. سوره طلاق، آیه 3
[6]. سوره آلعمران، آیه 160